آزمودن

ساخت وبلاگ
بگذار سر به سینه‌‌ی من تا که بشنویآهنگ اشتیاق دلی دردمند راشاید که بیش از این نپسندی به کار عشقآزار این رمیده‌ی سر در کمند رابگذار سر به سینه‌ی من تا بگویمتاندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاستبگذار تا بگویمت این مرغ خسته‌جانعمریست در هوای تو از آشیان جداستدلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کامخواهم که جاودانه بنالم به دامنتشاید که جاودانه بمانی کنار منای نازنین که هیچ وفا نیست با مَنَتتو آسمان آبی و روشنیمن چون کبوتری که پَرَم به هوای تویک شب ستاره‌های تو را دانه‌چین کنمبا اشک شرم خویش بریزم به پای توبگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبحبگذار تا بنوشمت ای چشمه‌ی شراببیمار خنده‌های تو‌ام بیشتر بخندخورشید آرزوی منی گرمتر بتاب ...فریدون مشیری آزمودن...
ما را در سایت آزمودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azmoodano بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 16:13

شب نوشت۱: محدودیتهای هوش مصنوعی در طراحی پلیسه لباس! یک ساله دارم با خودم فکر می کنم که واقعاداره شلوار پلیسه موجش همه گیر و ترند می شه آیا؟ یعنی قراره تهش برسیم به همون مرحله سنجاب پروازکن با حجم زیاده شلوار پلیسه دهه ۶۰ و ۷۰؟ آزمودن...
ما را در سایت آزمودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azmoodano بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 16:13

سالها از بارون و رشت متنفر بودم. و ی جا تصمیم گرفتم این بار قدم بزنم و از زندگی تو رشت لذت ببرمتو حدودا ۳۱ سالگیمبعد یادمه اومدم تاترولی خاتم بود.خلاصه رشت تو اون شب خوب بود.یادمه با اولین حقوق کارم تورشترفته بودم تو اون مسیر علم الهدیی ساعت سیتیزن خریده بودم برا خودم.و اون ساعت رو که می بینم یادم میاد که لازمه لدت ببرم از زندگیمهر جا که هستمو اونجا که هستم، حتما خیری برای من توش هست که شاید لازمه دنبال خیرش بگردم.البته از همون شب کلا کارم رو از رشت خارج کردم به کلو فقط لذت بردم از وقت گذروندن با ادمهای تو رشت.بعد اون هر بار که بارون رو نگاه می کنم یاد اون شب می افتم.که از خاتم تا خونه مادرم اینها، سر فلکه گاز بود اون وقتفکر کردم ، فکر کردم و فکر کردمو قدم زدم...شاید این بارون برا تو هم خوب باشه و قدم زدن زیرش تو امروز.شاید براتو هم باعث بشه که کلا بزنی بیرون از اونجا.امروز و امشب قدم بزن...فکر کن... فکر کن... و فکر کنشاید راه تو از امشب شروع بشه تو همین قدم زدنهات و فکر کردنهاتتمرین کن با بارون و کائنات یکی شیدر واقع حل بشی....بعد که اومدی خونه و خوابیدیاحتمالا صبح فردا یک صبح جدیده. خیلی جدید باشه...و حتی اگه پیدا نکرده باشی راه رو تو شب قدم زدن،خود کائنات برات راههایی رو باز می کنهو لازمه به گوش و به هوش باشی تو اطرافت برا دریافت یا تعبیر نشانه ها...شاید این دیالوگ و در واقع منولوگ الان من هم، قدم اولی باشه که خبر از رسیدن اون نشونه ها داره می ده...راستییادت باشه...تو اینجا پیش مای خونه امن دیگه داریهر وقت که دوست داشتی کودک درونت ی جا پناه ببره، و آروم بگیره و التیام پیدا کنه از ادمها، ما تا همیشه هستیم و منتظرتیمفک نکن مهمونی اینجاکاری به کارت نداریم...و اونقد می تونی پی آزمودن...
ما را در سایت آزمودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azmoodano بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 16:13

کی گفته مرزی وجود داره؟!کی گفته ایران مال ماست؟!کی گفته زمین مال ماست؟ما سراسر انرژی ای هستیم که از رب العالمین که سیالیم در عالمین و جهانها، کائنات و ... (حالا هر چی اسمش رو می خواهین بگذارین)که گاها در یک عالم ماده تبدیل شدیم...این مرزی ها رو سیاست مدارها قرار دادن برای دعوا انداختن بین انسانها و پرکردن جیبشون!بعد این ما رو شکلات پیچ کردن و در زمی کاشتن، چقد مهمه که کجای کائنات بدنیا اومده باشیم...شاید ما هیچیم.شاید ما خاک و شاید از طبیعتیم و به طبیعت برمی گردیم.شاید ما از ذره ازلی هستیم و به ازل باز می گردیم.همه از خداییم و به سوی او بازمی گردیم.ما مالک هیچ چیز نیستیم... هیچ چیز...همه چیز امانت هست دست ما...همه رو گفتم که عرض کنم: احتمالا ما در مقام هیچ نو قضاوتی نباشیم رفیق شفیقم که بی نظیری. چون من مسیر کارت رو به شدت دنبال می کنم و یکی از کیف هام اینه که در عالمی به ماده تبدیل شدم که تو هم موجودی و شاکرم که در فصل مشترک عالهامون، این رخصت به من داده شده که حسابی کیف کنم از دیدن محصولات و فعالیتهات...به راستی هنری که هم که داریم از ماست یا ما فقط دست خدا روی زمینیم برای جاری شدن هنرش دگرخواهی و کمک به سایر بندگانش؟؟؟اینها که گفتم در مورد خودم هست البته...شما هم می تونی اون فردی که دوست داری باشی و تعاریف خودت رو از خودت داشته باشی..چون من و نه هیچ فردی اجازه نداره، شما و سایرین رو قضاوت کنه...شما فکرمیکنی کجای کائنات مال شماست؟و شما کجای عالمین ایستادی؟...اصلا ایستادی جایی؟یا من و خیلی های دیگه انرژی سیالی که گاها به ماده تبدیل می شی ؟ آزمودن...
ما را در سایت آزمودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azmoodano بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت: 15:09